زهرازهرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

خاطرات زهرا و مامان وباباش

برای دخترم نازگل

1391/7/15 22:55
نویسنده : مامان زهرا
501 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخمل نازم

 مامان رو ببخش راستش اینقدر سر خودم رو شلوغ کردم که وقت نمی کردم بیام و برا عزیزکوچولوی خودم بنویسم زهرا جون مامان این روزا خیلی بزرگ شدی الان یک سال و ٨ ماه ٢٢ روزه شدی دارم سعی میکنم از پوشاک بگیرمت یه روز خوب همکاری می کنی در عوض یه هفته دیگه هیچ امروز یه تنبیه کوچولوت کردم اما تو مگه اشکت در اومد انگار نه انگار واقعا دختر خودمی ...

مامان خوشگلم اینقدر قشنگ حرف می زنیخیال باطل تازه یه توپ دارم قل قلی و آقا پلیسه رو هم با من می خونی تاب تاب عباسی خدا منو نندازی هم که خیلی وقته بلدی همه ی رنگ هم برای تو سبزه حتی آسمون و دریا هرچی هم بهت می گم بازم می گی سبزه فکر می کنم به خاطر اینه که اولین رنگی که بهت گفتم رنگ کشای(کفشای)خنده خاله ی حسن بود.به نمی تونم هم می گی نمی تانم  عزیز دلم الان هم راحت گرفتی خوابیدی قربون دختر گلم برم.بای بایبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)